
دیپلماسی مستلزم صبوری حساسیت فرهنگی و درک عمیق از روان شناسی سیاسی طرف مقابل است—ویژگی هایی که دونالد ترامپ با وجود ادعای مهارت در معامله گری در مواجهه با ایران از خود نشان نداده است.
رویکرد زورمدارانه ی او پیچیدگی های فرآیند مذاکره را نادیده می گیرد؛ جایی که نسخه های یکسان و مبتنی بر فشار کارآمد نیستند. ترامپ با ذهنیتی کلیشه ای تصور می کند ایران نیز مانند مکزیک به فشار واکنش نشان می دهد؛ اما چنین نیست. نادیده گرفتن فرهنگ سیاسی منحصربه فرد ایران—که در آن مقاومت در برابر سلطه ی خارجی یک اصل مقدس به شمار می رود—هر مسیر بالقوه ای برای پیشرفت دیپلماتیک را از ابتدا تضعیف می کند. یک مذاکره کننده ی حرفه ای باید استراتژی خود را با مختصات سیاسی و فرهنگی ایران منطبق می ساخت.
سیاست در ایران سال هاست که بر پایه ی روایتی مسلط از غرور ملی مقاومت و عزت شکل گرفته است. این اصولِ عمیقاً نهادینه شده مشروعیت سیاسی را در تمام طیف های ایدئولوژیک تعریف می کنند. هر استراتژی دیپلماتیکی که این چارچوب ذهنی را نادیده بگیرد محکوم به شکست است.
نگاه ابزاری و معامله گرانه ای که ایالات متحده اغلب در دیپلماسی اتخاذ می کند—با تأکید بر «بردنده شدن» و امتیازهای عینی— با برداشت نمادین و لایه مند ایران از تعامل در تضاد است. در منطق سیاسی ایران لحن نحوه ی چارچوب بندی و مفروضات پنهانِ مذاکرات به اندازه ی محتوای آن اهمیت دارد. بی توجهی به این مؤلفه ها به راحتی به بی احترامی یا فریب تعبیر می شود.
کارزار «فشار حداکثری» ترامپ نه تنها اراده ی ایران را تضعیف نمی کند بلکه امکان مذاکره را برای هر مقام ایرانی—اعم از اصلاح طلب یا اصولگرا—از نظر سیاسی ناممکن می سازد. در ساختاری که مشروعیت بر پایه ی دفاع از عزت ملی و مقابله با فشار خارجی استوار است هیچ مقام مسئولی نمی تواند خود را تسلیم تهدیدات نشان دهد. فشار اقتصادی هرچند پر هزینه بوده است اما هزینه ی سیاسی هرگونه مصالحه را نیز به شدت افزایش داده است.
نقش بازیگران ثالث—به ویژه اسرائیل—نیز در این معادله بسیار تعیین کننده بود. یکی از خطاهای استراتژیک دولت ترامپ اجازه دادن به اسرائیل برای تأثیرگذاری یا حتی ایجاد تصور چنین نقشی در شکل دهی به سیاست آمریکا در قبال ایران است. از منظر تهران اسرائیل نه صرفاً یک رقیب منطقه ای بلکه دشمنی وجودی محسوب می شود. هرگونه نشانه ای از هماهنگی یا نفوذ اسرائیل در روند مذاکرات این تصور را تقویت می کند که دیپلماسی ابزاری برای تضعیف ایران از درون است. در چنین فضایی مذاکره به جای فرصت تهدید تلقی می شود.
اگر ترامپ واقعاً در پی تعامل مؤثر با ایران است باید از قالب فعلی دست بردارد و رویکردی دیپلماتیک مبتنی بر درک متقابل و احترام فرهنگی را در پیش بگیرد. این مستلزم جداسازی روند مذاکره از نفوذ بازیگران ثالث—به ویژه اسرائیل—است؛ چرا که حضور یا دخالت آن تنها بی اعتمادی تهران را تشدید می کند. گفت وگوهای مستقیم و کم سر و صدا باید جایگزین نمایش های رسانه ای شود و لغو تحریم ها نیز در قالب روندی متقابل تعریف گردد نه پاداشی برای تسلیم. در غیر این صورت دیپلماسی همچنان به حاشیه رانده خواهد شد و همانند چهار دهه گذشته این تقابل خواهد بود که بر روابط ایران و آمریکا سایه خواهد انداخت.
۳۱۰۳۱۰
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "آنچه ترامپ نیاز دارد تا ایران به پای مذاکره بیاید" هستید؟ با کلیک بر روی بین الملل، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "آنچه ترامپ نیاز دارد تا ایران به پای مذاکره بیاید"، کلیک کنید.